دوات

اینبار با نام دوات می نویسم...

دوات

اینبار با نام دوات می نویسم...

بذار بمیرم

پسری بود که زیاد پولی در بساط نداشت. پدر کارگری داشت . نه که فقیر مطلق باشن. چون خودش هم کار می کرد و تحصیلات دیپلم هم گرفته بودو در ارتش کار می کردن وضع زندگی شون زیاد هم بد و فاجعه نبود. زندگی متوسطی داشتن . ولی همیشه آرزو داشت که پولدار باشه . تا اینکه مینا رو دید . مینا واقعا دختر زیبایی بود . واقعا دختر زیبایی بود .خانواده پولداری هم داشت . اینکه فکر کنیم خانواده مینا هم به یک میلیون تومن می گفتن پول خورد اون میزان هم پولدار نبودن ولی خب دستشون به دهنشون می رسید. بابای مینا بازاری بود و توی بازار هم اسمی در کرده بود .آدم خیر و درست کاری بود و نماز و قرآنش به جا . ماه رمضون ها جدای روزه و مناجات و مجالسی که داشت حسابی خرج ایتام می کرد و همیشه دست بخشش داشت . ولی محمود زیاد اهل این چیزا نبود . شاید چون پول نداشت ولی آدمی بود که روزه بدون نماز می گرفت . عرق و قبل هیئت می خورد و اهل قمار هم بود . ماهی از ارتش 7 هزار تومن حقوق می گرفت و زندگی می چرخوند. تا اینکه تونست نظر مینا رو هم به خودش جلب کنه و اینا بتونن ازدواج کنن. ولی ذات محمود ذات درستی نبود. اینا ازدواج کردن و به کمک حاجی تونستن خونه ای بخرن و زندگی تشکیل بدن . ولی خونه رو حاجی به نام محمود کرده بود . قرار شد یک ماشین هم نصف به اسم مینا و نصف به اسم محمود باشه . یعنی نقشه خود محمود بود ولی جریان طوری شد که در اصل ماشین رو حاجی به مینا کادو داد

ادامه مطلب ...