دوات

اینبار با نام دوات می نویسم...

دوات

اینبار با نام دوات می نویسم...

سخن وزیر

   وزیر ارتباطات: از مردادماه فروش اینترنت به صورت حجمی متوقف و کاربران با خرید اشتراک ثابت می‌توانند به صورت نامحدود از اینترنت استفاده کنند 


من حدس میزنم که جناب وزیر از این مساله اطلاعی ندارن که شرکت های اینترنت وقتی نت نامحدود ارائه می دن سرعت رو تا حد ممکن پایین میارن تا میزان دانلود طرف پایین بیاد و کمتر دانلود کنه . ظاهرا شرکت های نت از جناب وزیر ترس دارن که به خانه ایشون پر سرعت ترین نت رو نامحدود ارائه می کنن به ارزان ترین قیمت . اگر واقعا بدون افت سرعت باشه و قیمت مناسبی داشته باشه می تونه خبر فوق العاده خوبی باشه ولی متاسفانه آیا شرکت هایی که اینترنت می فروشن اسلامی و انسانی و وجدانی و عادلانه این کار رو انجام میدن که سرعت رو پایین نیارن تا حجم کمتری مصرف بشه و بصرفه براشون تا سود بیشتری کنن؟

آیا واقعا از یکی از این شرکت ها به وزارت خونه شکایت بشه وزارت خونه رسیدگی می کنه؟

تو سال 2017 واقعا هنوز ما وضعیت اینترنتمون جالب نیست .. کاش جناب وزیر بیشتر اهمیت به این موضوع بدند .


روی صندلی پدربزرگی نشسته ام یه گوشه و تاب میخورم و چایی در دستم و آهسته می نگرم به مرگ وبلاگنویسی که آرام آرام شروع شده و عاملش تعدادی ابله بودند! می نگرم به اینکه وبلاگ نویسی فارسی چطور آرام آرام میمیرد و به خاطره ها می پیوندد!

2017

امروز سر کلاس بودیم و داشتیم راجع به اینکه چطور بتونیم یک کتاب سیصد صفحه ای رو در اصل در چهار برگ خلاصه کنیم . اصلا چه چیزهایی مهم هستن و چه چیزهایی نه. کلا امروز کلاس به کتاب خواندن گذشت و چیزی که نظر من رو جلب کرد این بود که دست معلم یک کتابی بود به اسم 2017 . کتاب دو هزار و هفده در اصل یک کتابی  بود که کلیه کتاب های چاپ شده یا ترجمه شده یا وارد شده به کشور باز زبان اصلی یا به زبان های مختلف رو دسته بندی و معرفی و اطلاعات کاملی رو در اختیار گذاشته بود. شاید بگین از کجا کتاب های هنوز چاپ نشده هم در این کتاب وجود داشته باید به عرض برسونم که اولا این کتاب به اسم 2017 هست اما دراصل کتاب های چاپ شده از سال 2016 تا سال 2017 رو نشون میده. یعنی کتاب هایی که سال قبل به طور کامل چاپ شدن در این کتاب هست. حتما کتاب 2018 هم لیست کاملی از کتاب های چاپ شده سال 2017 باشه . کتاب رو دیدم . چون معلم به ما پیشنهاد کرد که می تونین این رو از کتاب خونه قرض بگیرین یا اصلا می تونین برین توی کتاب خونه و آرشیو اش رو دربیارین. یعنی سال های قبل هم هست و می تونین کتاب هایی که منتشر شدن رو داشته باشین. کتاب دست به دست چرخید. چیزی که نظر منو جلب کرد این بود که این کتاب در اصل سه فهرست داشت.یکی فهرست نام کتاب ها و یکی فهرست بر اساس موضوع و بعد فهرست بر اساس زبان نوشته.که کاملا دسته بندی و کتاب ها رو نوشته بود.تنها کافی بود از روی فهرست کتاب ها رو پیدا و به صفحه مورد نظر رجوع می کردی. بعد داخل کتاب هم به صورت لیست در هر صفحه چهار کتاب نمایش داده شده بود که تصویر جلد کتاب، عنوان،نویسنده،نام انتشارات،مشخصات کامل،شابک و توضیح مختصری از کتاب مورد نظر که کاملا کلیات بود که شما می توانستی اطلاعات کلی رو ازش بگیری ولی داستان اصلی رو لو نداده بود. خیلی ایده جالبی بود .

همونجا به فکرم رسید که چرا در کشورمون ایران همچین چیزی نباید چاپ بشه. کتابی که در اصل بیاد و کتاب های دیگر رو معرفی کنه و یک مرجع باشه که در سال مثلا 1396 چه کتاب هایی به چاپ رسیدن و موضوعاتشون در مورد چیست و اصلا در چه موضوعی دارن صحبت می کنن و داستان وجودشون چیه. اگر یک انتشارات یا حتی مجله ای بتونه همچین کتابی رو هر سال چاپ کنه قطعا خیلی ها دوست دارن کتابی داشته باشن که در اصل مثل منو براشون عمل می کنه و می تونن به جای مراجعه کردن به کتاب خونه یکی از اون کتاب ها رو بخرن و مطالعه کنن. حتی میشه کتاب رو کمی کلفت تر کرد و سالهای قبل رو هم داخلش وارد کرد. به همین راحتی. اگر کسی همت کنه قطعا پروژه خوبی میشه و میشه روش حساب کرد. حتما هم خریدار خواهد داشت . البته قدم اولش آشتی کردن مردم ما با کتاب هست .

گردش

بعد از اینکه عنوان رو خوندین شاید گفتین می خوام کمی در مورد گردش صحبت کنم ولی نه. نقد دارم به بیشتر دوستان وبلاگ نویسم . عطف به پست قبلی ام عرض کنم به خدمت شما که گفتم هر وبلاگ نویسی  آزادی هایی داره و می تونه وبلاگش رو همونطور که دوست داره بنویسه.ولی یک سری قوانین پایه ای هم هستند. همونطور که ما برای ساختن قالبمون باید از اون قوانین تبعیت کنیم. برای نوشتنمون از یک سری قوانین دستور زبانی تبعیت کنیم. خیلی از وبلاگ ها تصمیم می گیرند که وبلاگشون رو اینطوری مدیریت کنند که هیچ لینکی توی وبلاگشون نباشه.هیچ وبلاگ دیگه ای توی لینک دوستانشون نباشه اصلا قسمتی به عنوان لینک دوستان نداشته باشند. به طور کامل نظرات رو بسته نگاه دارن و هیچ پل ارتباطی هم قرار ندهند. این دقیقا برخلاف گردش اطلاعات است . خیلی از مخاطبان به وبلاگ شما می آیند و مطالب شما رو دنبال می کنند. ولی وقتی شما لینکی توی وبلاگتون وجود نداشته باشه در اصل مخاطب شما انگار به یک وبلاگ بن بست رسیده. یعنی شما در جریان حرکت کاربرانی که به وبلاگ شما می آیند یک سد درست می کنی. کاربران از وبلاگ شما دیگر به جای دیگه منتقل نمی شوند.توی این اوضاع اسفناک وبلاگ خوانی و به قول گفتنی مخاطب وبلاگ این یعنی پتک برداشتن و ضربه زدن به این نوع فعالیت مجازی. سیل مخاطب همیشه باید در گردش باشه. از وبلاگ شما به وبلاگ های دوستان بره.یا مطلبی که می نویسین حتما حاوی لینکی باشه و شما پایان این گشت و گذار و این سیل مخاطب نباشید. در اصل وقتی شما بدون لینک مشغول فعالیت هستید یعنی مخاطب در اصل وارد بن بست وبلاگ شما شده ،یک وبلاگ ایزوله. و اگر همه وبلاگها به همین شیوه جلو بروند شک نباید کنیم که نابودی ما حتمی است. حتما به این مساله دقت داشته باشین که شما این سد نباشین.توی نوشته هاتون و توی وبلاگتون از لینک حتما استفاده کنید. بستن نظرات هم باز همسو با این شیوه نیست. یعنی شما حاضر می شین که اطلاعاتی رو وارد کنید ولی چیزی نگیرین. خودتون رو بسته یا ایزوله نگاه دارید.این هم با شیوه تبادل اطلاعات همسو نیست. قطعا گرفتن بازخورد مخاطبان وبلاگ یک مساله بسیار مهم و ارزشمندی ست که خیلی از مخاطبان با وارد شدن به وبلاگ شما متوجه می شوند که شما ارزشی به نظر ایشان نخواهید داشت. مثل کسی که اطلاعات را فقط بیرون می ریزد. چیزی نمی گیرد. این اصلا به نفع یک وبلاگ نیست و در اصل وبلاگتون رو ایزوله می کنه. یعنی هیچ چیزی قرار نیست بهش داده بشه و توسط خیلی از مخاطبین قضاوت میشه . سعی کنیم که توی این موج سد نباشیم و کمک کنیم به گردش ترافیک و گردش کاربران و نگذاریم که کاربران به بن بست وبلاگ ما برخورد کنند.

گوشی موبایل

یک زمانی هر کسی از پدر و مادرش قهر می کرد عرف این بود که خواننده بشه و دید جامعه هم همین بود چون تعداد خواننده ها خیلی زیاد شده بود . می گفتن باز یارو از ننه اش قهر کرد یه آلبوم داد بیرون . الان قضیه کلا فرق کرده . دقیقا هر کسی که از مادرش قهر می کنه میره و موبایل تولید می کنه. به تازگی اخبار تولید موبایل های جدید توسط شرکت های جدید زیاد به گوشم رسید که تعجب کننده بود. مگر ما چه مقدار جمعیت داریم که گوشی های شما رو بخرن. الان تعداد شرکت های تولید کننده گوشی تلغن داره نزدیک به تعداد مدل هاشون میشه. تند و تند به این شرکت ها اضافه میشه و هر کسی گوشی خودش رو تولید می کنه . اینکه خب این شرکت ها زیاد باشند و تنوع تلفن ها هم زیاد باشه بحثی توش نیست و این برای مشتری بهتره که دستش توی انتخاب باز تر میشه . اما آیا رقابتی تر شدن بازار در این حجم به نفع مشتری هست؟ آیا واقعا شرکت های تولید تلفن همراه با دقت کامل تلفن هاشون رو می تونن تولید کنند یا از ترس اینکه شرکت دیگر محصولش را زودتر عرضه کنه  بازار را جمع کند گوشی هایی با کیفیت پایینتر رو روانه بازار کند . از آنجا که امروزه مشکلات تلفن های همراه خیلی هم بیشتر شده. باگ هایی که باعث اتفاقات ناگواری میشن. نظر شما چیه؟ به نظر شما زیاد تر شدن مدل ها و شرکت های تولید کننده تلفن همراه به ضرر مشتری هست یا به نفع مشتری؟ آیا بازار می تونه کیفیت خودش رو نگه داره یا خیر؟

*دوستان عزیز بنده یکی از علایقم مطالعه وبلاگ هاست.یعنی توی سرویس های وبلاگ دهی می چرخم و وب های شما عزیزان رو مطالعه می کنم . شاید خیلی وب بخونم ولی تو همشون نظر نمی دم و زیاد نمی مونم.به صورت رندم انتخاب می کنم پست رو می خونم و میبندم.اگر آمدید اینجا و نظر دادید خواهش می کنم که حتما آدرس وبلاگتون رو هم قرار بدین تا من بتونم دوباره بیام و بخونمتون.چون من رندم می چرخم عموما آدرس ها رو سیو نمی کنم. و زمانی که یک وبلاگی زیاد از حد تکراری شد نمی خونمش. بدون خوندن می بندمش . پس ممنون میشم حتما آدرستون رو برام بذارید

رمضان

دوباره ماه رمضان اومد . و دوباره من نشستم یک گوشه و مشغول حسرت و افسوس خوردن و خاطره بازی کردن با روزهایی که دیگر وجود ندارد و شاید دیگر تکرار هم نمی شوند . روزهایی که باید خیلی بیشتر قدرشون رو می دونستم . روزهای افطار تا سحر و اون بیدار موندن ها . الان دیگه اون روزها تکرار نمیشن و من موندم و این حجم از دلتنگی . رمضان شد و من دیگر در آن حال و هوا نیستم . دیگر عزیزانم نیستند . هیچ کس نیست .سخت است . رفتم و سری به وبلاگها زدم و بعد اینجا شروع به نوشتن کردم از این حال خیلی بدم . برای اینکه این رمضان هم آمد و رفت . دلم برای بودن توی اون حال و هوا و تا صبح بیدار موندن ها و این صحبت ها خیلی تنگ شده . خیلی تنگ شده. ولی چه کنم . دنیاست . همیشه اونطوری که دوستد اریم جلو نمی ره . باید سوخت و ساخت . پست امروز در نهایت ناراحتی نوشته می شود . شرمنده از اینکه کیفیت خوبی نداشت

آدما

بعضی از آدما نیتشون ناپاکه ولی نقششون رو خوب بازی می کنن . و تو هم می فهمی این یه نقشه و این ها کثیف تر از این حرف هان . ولی روی دقیق شون وقتی بروز می کنه که بهشون میگی بابا منم می فهمم . می فهمم که تو از من خوشت نمی آد. می فهمم که حالا به جبر پولم شرایطم یا هر چیز دیگه ای که برات سود داره هستی . و اون موقع است که درون پلیدشون می ریزه بیرون و بالا می آرنش . گاهی وقت ها آدم هایی که فکر می کردی چه قدر خوبن می بینی چه قدر کثافت از آب در میان . و این میشه که آروم آروم جامعه خالی و تهی از اعتماد ها میشه چون وقتی که یکی میگه تو دوست عزیز منی تو واقعا نمی دونی دوستش هستی یا تورو یه گوسفند دیده و بزودی گرگ درونش قراره بدرتت . پس آروم آروم خودت رو عقب می کشی . اونقدر عقب که میشه همین سردی و خاک مرده ای که توی جامعه می بینی . خودت مقایسه کن رفتار فامیل هاتو ده سال پیش با الان . متوجه می شی که چطور سرد شدن. چطور محبت هاشون دیگه ظاهریه . یا با دوستان یا هر کسی دیگه . اصلا دیگه مردم مهربونی نداریم. تهش این میشه.

نمیشه به اون آدم ها گفت اونطوری نباشید چون ذات که کثیف باشه نمی شه کاری کرد. شما به پلنگ بگین گیاه خواری خوبه . تا بخواین این جمله رو بهش بفهمونین شکمتون رو سفره کرده داره جگرتونو میل می کنه . اینها هم طینتشون اینه . نه که مادرزادی اینجوری به دنیا اومده باشن چون مقایسه شون با پلنگ خیلی بی ربطه ولی منظور اینه که خودشون می تونن طینت خودشون رو مثل یه پلنگ بسازن که دیگه نتونه گیاه بخوره و دیگه نتونن خودشون رو عوض کنن . و بیچاره اون خوب هایی که صدمه می خورن و تصمیم میگیرن اون ها هم فیلم بازی کنن مثل بقیه حیوانات جنگل

ببخشیدم اگر تلخ بود . دوست داشتید گل و بلبل می گفتم یا حقیقت رو؟ش

خاص

خردادی خاص . ایرانی خاص . دختر خاص .مهندس خاص . دکتر خاص . پسر خاص . تهرانی خاص . مشهدی خاص . تبریزی خاص. 

دوست من خاص وجود نداره . هممون آدمیم . هیچ کس برتر و خاص تر از هیچ کس دیگه ای خلق نشده . خودتو بکشن . غرورتو بکشن . غرور اول وجودت رو به کثافت می کشه . غرور خودتو اول می خوره . مث همون مار هایی که سر آخر کله خود ضحاک رو باید می خوردن . غرور می کشه . غرور احساسات رو نابود می کنه . غرور یه کثافته یه ویروسه . خاص وجود نداره. خدا تو قرآن اش تو انجیلش گفته ای انسان ها همه با هم برابرید به جز اون خردادیه من اونو خاص آفریدم . خدا حتی محمدش رو ، عیسی اش رو،موسی اش رو هم خاص ندونسته و گفته همتون برابرین .تورو خدا بشکنید خودتون رو . خاص وجود نداره هممون انسانیم . هممون یکی هستیم. هممون برادریم. هممون دوستیم و تو یه سطحیم . غرور تبدیل به حیوونت می کنه . غرور انسانیت رو ازت میگیره . همین که فکر کنی خاصی می کشتت . قلبت رو سنگ می کنه و آروم آروم به جایی می رسی که خودت هم نمی فهمی اشتباه داری می کنی چون میگی من خاصم . به باور غرورت میرسی . می شی یکی مثل فرعون . ولی مغرور ها همیشه بد خوردن زمین. هرچی از نردبون غرورت بالاتر بری وقتی نردبونت افتاد بیشتر صدمه می بینی . پس حالا که تو پله های اولشی بیا پایین . بیا تو سطح ما عادی ها .ببین چه لذتی داره .. تو داری از پله خاص بودنت بالا میری ولی من می دونم این نردبون چطور می افته . چون برای خودم افتاده .. رو یکم کک ات هم نمی گزه ولی اگه از پله سی امش بی افتی ممکنه پات بشکنه و اگر از پله دویستم اش بیفتی می ترکی !

هیچ کس خاص نیست . همه عادی ایم . بشکن خودتو .. بشکن .. مگر اینکه آنقدر بالا رفته باشی که این حرفا و این صداها به گوشت نرسه ..

تو از هیچ کس بالاتر نیستی. از هیچ کس . تو خاص نیستی . هممون انسانیم . هممون .. فقط خوبی هامون یکی بیشتره یکی کمتر .. وگرنه هیچ کس خاص نیس ..

بشکن .. بت خودت رو بشکن .. وگرنه همون بت غرور درونت اونقدر بزرگ میشه که جایی برای بدنت نمی مونه و از تو بدنت رو پاره می کنه و میاد بیرون. بتت رو بشکن.نذار بزرگ شه .. جا اینکه خودتو بالا ببینی و بری بالا بشینی بیا کنار ما دور یه سفره بشین ببین چه کیفی میده .. اون بالا تنهایی .. و تلخی قضیه اینه که بالا بودن تو فکر خودت به وجود اومده . خودت بالا نرفتی . پس تنها تر و تنها تر میشی . یا با ادم هایی مثل خودت ارتباط برقرار می کنی که مث سنگن . زندگی ات پشیزی نمی ارزه چون توش محبت نیست. همش غروره چون همش داری فکر می کنی چقدر از کی بالاتر و چقدر از کی پایین تری .. بریزش دور و خاکی باش .. ببین چه قدر خوبه

مخاطبم با خیلی ها بود . خیلی ها . از دوستان وآشناهای خودم تا بلاگرا و توییتری ها و اینستایی ها و سایتی ها و ایمویی ها و واتس اپی ها و کلا هر کسی که فک می کنه بهتر از بقیه است و بقیه پایین ترن ...

خودتو شکستی و یا دوست داشتی به اشتراک بذاری : DVTT.in/P10

کار خیر

مرز بین کار خیر و ریا این روز ها به اندازه تار مو باریک شده . یعنی ممکنه یک وسیله باشه برای اینکه به بقیه نشان بدیم که ما انسان خوبی هستیم و دایم در حال کمک کردن هستیم . ولی به نظر من کمک کردن کار پسندیده و توی بوق کردنش مسخره است حتی برای فرهنگ سازی اش .اگر می خواهی فرهنگ سازی کنی غلط می کنی با کارت تصویرت رو میذاری . فرهنگ سازی یعنی تشویق به کمک کردن کنی نه که با یه تیر دو نشون بزنی. بگی من آدم خوبی هستم و اگر هم آدمی مثل من گیر داد بگی دارم فرهنگ سازی می کنم و تشویق می کنم .

من خودم نظرم اینه که اگر کمکی به کسی می کنم و کار خیری می کنم به شخص خودم و خدای خودم ربط داره و حس می کنم اگر کسی بدونه اون حس رضایت مندی درونم از بین میره و من با لذت اون رضایت مندی واقعا زنده ام و نباشه اذیت میشم . کمک حتما نباید مادی باشه . هر کاری . هرجایی دست هرکسی  رو که گرفتم بین خودم بوده وخدا و گاها حتی خود فرد هم متوجه نشده که بود و چه شد . میگم کار خیر می کنم ولی ریز نمیشم . اگر بخواهم هم تشویق کنم میگم فلان کار خوبه کنید. نه که برم پیش یه کارتن خواب از خودم فیلم بگیرم که هزار تومن می دم دستش یا بشینم داستان یه فداکاری و کار خیر رو اینجا پست کنم . نظر من راجع به اینجور آدم ها شدیدا منفیه. قضاوت نیست . فقط تفکر بر شرایط موجوده . به نظرم اصلا درست نیست کسی بدونه که شما چه کار خیری کرده اید یا نه . فقط کافیه توی سکوت کارتون رو کنید . و به اشخاصی که در بوق می کنند اعتنایی نکنید و بهشون مشکوک باشید . خیلی ها توی سکوت این کارها رو می کنن نه مثل من و خیلی های دیگه باهاش مخ می زنن نه فالور جمع می کنن نه برای انتخابات از سو استفاده می کنن و نه برای دیده شدن می کنند . یاد بگیریم انسان باشیم. این کار خیر کار خیر شیطانی ست. دوست داری ازش لذت ببری سکوت کن. 

و بعد ازتون می خوام که اگر توانایی ش رو دارید حتما بقیه رو کمک کنید.حتما نباید طرف نیازمند باشه ویا مالی. گاهی بردن خرید های یک مامان بزرگ یا با حوصله انجام دادن کاری برای کسی می تونه کار خیر باشه .. یادمون نره انسانیت همین چیز هاست . نه که پست بنویسی یک کیلومتر که چطور رفتی و به سرایدار خونتون که نیازمند بود ده هزار تومن دادی .. خودتو تحقیر نکن ..

تماس صوتی تلگرام

امکان تماس در تلگرام

همانطور که از اخبار و گوشه کنار ها شنیده اید تلگرام چندی پیش امکان تماس خود را در اپلیکیشن خود فراهم کرد و از آنجا که در کشورمان ایران جزو اپلیکیشن های محبوب است و به تعداد زیادی کاربر دارد همین خطر نیز احساس می شود که سود دهی اوپراتور ها زیر سوال برود . در ابتدا می خواهم از تجربه استفاده ام بگویم. در اروپا این امکان فعال است و به زودی در صورت صلاحدید مسئولین در ایران نیز فعال خواهد شد . اولا چیزی که واقعا نقطه قوت اش بود این است ..

ادامه در ادامه مطلب

لینک کوتاه : http://dvtt.in/p4

 

ادامه مطلب ...

انسان باشیم

صرفا با شعوری به مطالعه کردن کتاب های خیلی خوب تاریخ کره زمین نیست. به دیدن فیلم های بزرگان سینما نیست. به سالها درس خواندن نیست. گاهی ممکنه بی سواد هم باشی ولی با شعور باشی . گاهی ممکنه بدون خواندن همین کتاب ها باشعور باشی . صرفا ما با خواندن سه چهار تا کتاب تمامی اطلاعات موجود در جهان هستی رو نداریم . پس هر زمان وقتی کسی کتابی رو پیشنهاد داد نخوانده نگویید آشغاله . حتی اگر می دونید که آشغاله باز ده صفحه اش را بخوانید . وقتی یک نفر به ما یه پیشنهادی می ده یعنی اون چیز برای خودش خیلی جالب بوده و یک احساسی و احترامی هم برای ما قایل بوده که اون چیز رو که می تونه یک کتاب یا یک فیلم یا یک قطعه موسیقی یا یک تجربه خاص یا یک غذای خوشمزه باشه رو به شما پیشنهاد کنه . وقتی بدون مقدمه به طرف می فهمانید که هرگز اون پیشنهاد به درد شما نخواهد خورد احساس بدی در فرد مقابل ایجاد کردید و این نه تنها شما رو یک روشنفکر جلوه نمی ده بلکه شخص مورد نظر خواهد گفت که به چه بیشعوری پیشنهاد دادم. یک کمی ادب نداشت حداقل آبرو داری کنه بگه چشم می خونم ببینم چیه . صرفا ده صفحه از کتاب خواندن یا 45 ثانیه به موسیقی گوش دادن یا ده دقیقه دیدن یک فیلم یا خوردن یک قاشق از اون غذا نه ما رو می کشه و نه آنقدر پروفسور هستیم که هر لحظه وقتمون ارزش داشته باشه . پس می تونیم در مقابل ارزش و احترامی که اون فرد برامون گذاشته ما هم این زمان رو در اختیارش قرار بدیم . منتی نیست صد البته. در اصل شما به شخصیت خودتون این احترام رو می ذارین که یک پیشنهاد رو امتحان کنین. بیایین یاد بگیریم که به احساسات هم دیگه احترام بذاریم . وقتی که دوستی به دوست دیگرم غذایی رو پیشنهاد کرد و ایشون نچشیده فرمود آشغاله من بهش گفتم که خورده ای آیا . و ایشون گفت نه. گفتم پس نخورده چطور می تونی قضاوت کنی که مزه آشغالی داره . گاهی وقت ها راه باشعوری و آدم بودن توی نشکستن دل هم دیگست ... ساده بگیریم زندگی رو

لینک کوتاه مطلب : http://dvtt.in/p3

روز طبیعت

روز طبیعت برای اون هایی که احترام به طبیعت گذاشتن مبارک باشد نه بقیه

صلح

دودل سارا هریسون که در مسابقات دودل گوگل برنده اعلام شد که تصویر یک آینده صلح آمیز را روایت می کند . در این تصویر خیلی حرف است . همه دوست هستیم و در نهایت همه ما انسانیم ...

جبهه بندی

برای خود من هم خیلی جالب شده که کلا ما آدما خیلی رفتیم تو کار جبهه بندی کردن و باند درست کردن . این اصلا خوب نیست . همه ما از باندبازی ناراحتیم و می نالیم که همین باند بازی لعنتی حق ما رو خورده . ولی خودمون پاش که بیفته حق مردم رو با همین باند بازی رد می کنیم . تا زمانی که به ما سودش برسه خوبه و نرسه بده . حتی توی شبکه های اجتماعی هم همین مساله وجود داره . پست هایی که حتی یک دونه فیو هم نمی خوره در صورتی که خیلی ارزشش بیشتره و به جاش عطسه یا هرزه نگاری یه گروهی فیو استار میشه و میاد بالا چون باند بازی درون توییتر وجود داره. شدن یه گروه که هم رو حمایت می کنند . توی اینستاگرامم دقیقا شرایط توییتر حاکمه و متاسفانه در همین فضای وبلاگ نویسی هم ما جبهه بندی داریم . وبلاگ هایی که نویسنده هاشون بیشتر به ادبیات علاقه دارند وبلاگ های دیگر موضوعاتی مثل علمی یا موسیقی یا تکنولوژی رو رسما کم محلی می کنند و از خودشان نمی دانند . در صورتی که چه شما روزنامه تکنولوژی داشته باشی چه روزنامه خبری باز اسمت روزنامه نگار هست . ما هم چه وبلاگمون روزانه های جالبمون باشه و چه تکنولوژی باز وبلاگ نویس هستیم . ولی همین باند بازی رو من توی محیط وبلاگ نویسی مشاهده می کنم . اینکه شما انتخاب کنی که صرفا به وبلاگ های یک گروه خاص یا یک جنسیت خاص و یا افرادی که شرایط خاصی دارند اصلا خوب نیست . باید بدونیم همه احترام دارند و حرف همه شنیدنی است . بهتره حالا که توی دنیای حقیقی خیلی وقته مهربون بودن از سرمون افتاده لا اقلش توی دنیای مجازی که پشتش آدم حقیقی نشسته کمی مهربون باشیم. یه کم اخلاق داشته باشیم . و چون کسی مثل ما ادبیات خوبی نداره یا اصلا علاقه ای به ادبیات نداره رو بی شعور بدونیم یا از خودمون کمتر بدونیم. خیلی ساده است زندگی . بیاییم واقعا باند بازی رو کنار بذاریم .

لینک کوتاه این مطلب : http://dvtt.in/p2

گفتگوی سخت


خیلی وقت بود تقریبا از سال 88 و 89 به بعد زیاد به تلوزیون احترامی قایل نبودم و زیاد جدی اش نمی گرفتم . از وقتی هم که مهاجرت کرده ام کلا صدا و سیما و تلوزیون ایران رو دنبال نمی کنم . اما چیزی که کاملا روشن است این است که خیلی وقته که برنامه ها ایده جدیدی ندارند . برای من خیلی عجیب است که اکثرا برنامه ها گفتگو محور شده اند که خود تقلید ناموفقی از سبک اوپرا وینفری ست . من در رسانه تخصصی ندارم و اصلا در مورد این موضوع نیز تحصیلات ندارم اما به عنوان یک شهروندی که زیاد آنلاین است و از اینترنت استفاده می کند می بینم که اکثر برنامه های موجود یا گفتگو محور است یا اگر کمدی هم باشد باز گفتگو داخلش وجود دارد.تهیه کنندگان رسانه ظاهرا دوست دارند یک ایده رو حسابی نخ کش کنند. چیزی از نو ساخته نمیشه . ساختار همون ساختار گفتگو محور هست فقط موضوع برنامه و دکور تفاوت داره .

  ادامه مطلب ...

محدودیت

همیشه و همه جا این بجث به شدت مطرح است که آیا محدودیت ها باعث رشد و تعالی می شوند و یا خیر می شوند یک زنجیر و یا یک ترمز و جلوی پیشرفت را می گیرند.

گروهی بر این باورند که محدودیت هاست که همیشه بهترین چیزها را خلق می کند . در محدودیت انسان جری تر می شود تا بیشتر بدست آورد و محدودیت را بشکند . اگر موسیقی ممنوع است سعی می کند آرام آرام و با تلاش به کار خود پیشرفت بدهد و ببالد و گروهی هم بر همین باور استوارند که مثلا هنر ایران و موسیقی ایران در محدودیت ها رشد کرد و قوی شد . و در مقابل گروهی هم هستند که می گویند خیر . محدودیت محدودیت است . مانع است و ترمز . مانع جلورفتن و پیشرفت کردن و همین گروه چه بسا می گویند که شاید اگر اینترنت فیلتر نبود و یا مثلا به موسیقی بیشتر بها داده می شد و یا محدودیتی برای هیچ موضوعی وجود نداشت آن موضوع به بالاترین حد رشد و بالندگی خودش می رسید و چه بسا مثلا همین ما که در همین محدودیت های سینمایی کارهای با کیفیتی مثل فروشنده و جدایی و کارهای بزرگ دیگری را عرضه می کنیم به جهان می توانستیم کارهای بیشتر و بزرگتری را برای این منظور بسازیم و عرضه کنیم . این محدودیت ها و شدت هایشان نیز البته همیشه مطرح هست. مثلا در خانواده ای که نواختن ساز ممنوع است می بینیم که یک نابغه موسیقی بیرون می آید . اما جدای از هر چیزی هر دو گروه با محدودیت مخالفند .چه آنهایی که باور دارند که محدودیت است که می سازد و چه آنهایی که می گویند محدودیت خراب می کند . و جز ویرانی چیزی را باقی نمی گذارد.

به نظر شخص بنده بستگی به موقعیت و شرایط دارد . برخی وقت ها می بینیم که گروهی با همین محدودیت و کمبود توانستند چیزی را بسازند و کاری را انجام دهند که شاید بهانه خیلی ها همین محدودیتشان بوده و بلعگس شده بسیاری از استعداد ها که زیر فشار محدودیت فراموش شدند و از بین رفتند . به نظر من ما انسان ها نامحدود هستیم . پس محدودیت نمی تواند ما را که نامحدود هستیم محدود کند . بلکه یک نامحدود درون یک محدودیت نمی تواند جا بگیرد . و به نظر من چه محدودیت باشد و چه نه .. بالندگی راه خودش را طی می کند .

نظر شما چیست؟

به نظر شما آیا محدودیت باعث جلوگیری پیشرفت می شود؟

بد قولی


در دنیای امروز که اسمش رو هم گذاشتیم دنیای دیجیتال معمولا همه چیز باید سر جای خودش باشه . چون اسمش دیجیتاله . یعنی امکاناتی داریم که قبل ها نداشتیم که این امکانات هر کدومشون می تونن یک بخشی از مشکلات ما رو حل کنند. اما این روز ها هممون باهاش کشتی می گیریم . آره بدقولی رو می گم . دقیقا . خودشه . بدقولی این روز ها زیاد میاد و توی صورتمون می خوره . یه زمانی (پیش از میلاد افشین دودره باز) بدقولی خیلی بد بود و اصولا آدم بدقول همیشه مورد نکوهش مردم قرار می گرفت و مثلا آدمی که بد قول بود جوری نگاهش می کردن که اگر الان  کسی بیاد و شخص دیگه رو مثل اون موقع که به یک بد قول نگاه می کردن نگاه کنه یک پست فطرت گویی ریز و ملویی توی نگاهش دیده میشه که در نگاه در حال مخابره شدنه ولی در اصل طرف فقط آدم بدقولی بوده . ولی امروزه (پس از میلاد افشین دودره باز) نه تنها چیز بدی هم نیست بلکه نشانه کلاس و این جور حرفاست و میگن اوف طرف چه آدم مهمیه که سرش شلوغه و .. و بدقوله ! 

  ادامه مطلب ...

به روز بودن

به نظر من به روز بودن خیلی مساله مهمی هست و باعث پیشرفت جوامع می شود . ولی به روز رسانی کردن مساله خیلی مهمی هست.که این روز ها شاهد آن هستیم که اصلا به درستی رعایت نمی شود. شرکت ها به روز رسانی های نرم افزاری زیادی را عرضه کرده اند و تلفن های جدیدی را نیز به بازار عرضه کرده اند . از انفجار گلکسی ها اگر بشماریم تا به امروز متوجه می شویم که بازار تلفن همراه آرام آرام در حال رفتن به سوی حاشیه می باشد . آیفون هفت برخلاف سایر شایعاتی که بود زیادی چنگی به دل نزد و اکثرا بروز رسانی ها نرم افزاری بود و فقط در زمینه دوربین بروز رسانی های خوبی داشت. که به نظر من اضافی هستند .موبایل و دوربین دو دیوایس جدا هستند که هر کدام به یک منظور استفاده می شوند . از طرفی باگ های بسیار زیاد سیستم عامل آی او اس و خاموش شدن تلفن هنگامی که در شارژ سی درصد می باشد از باگ های بسیار زیادی که وجود داره در این سیستم عامل . یعنی شرکت های فن آوری اصلا وقتی برای این مساله نمی گذارند و تنها عجله می کنند برای اینکه جیب مردم رو خالی کنند و هر کسی زود تر زباله خودش رو به بازار عرضه کرد زودتر می تواند جیب مشتریان را خالی کند حتی اگر کیفیت زیادی نداشته باشد . از خم شدن آیفون و افتصاحات ای او اس هشت تا انفجار گلکسی و مشکلاتی که به تازگی گوگل پیکسل دارد . زمانی بود که گوشی ها اصلا دارای اشکال نمی شدند مگر تک و توک که تصادفی بود و اما الان آقدر اشکالات پایه ای دارند که نمی توان اعتماد نمود . حال باید دید نوکیا بعد از این همه سکوت چه چیزی برای عرضه دارد ... ای کاش شرکت های تکنولوژی روزی برسد که ما را غافلگیر کنند و محصولی عرضه کنند که واقعا به خریدنش بی ارزد ...

به بهانه 25ام نوامبر

سکوت ....

معذرت می خواهم . از تمامی بانوان کشورم معذرت می خواهم . از اینکه خبر شکنجه یک خانم در مشهد را می شنویم و خم به ابرو نمی آوریم شرمنده ام . از این که در خیلی از روستاها فشار ها و کتک ها خورده اید و کسی نبوده حمایتتان کند شرمنده ام . از اینکه همیشه سکوت کرده ایم متاسفم . از اینکه حق عادی ورزشگاه رفتن و لباس پوشیدن به سلیقه خودتان و حتی دوچرخه سواری را ندارید متاسفم . همسرم از اینکه می توانم راحت چندین هوو برایت بیاورم شرمنده ام . دخترم از اینکه مجبورم دو برابر سهم برادر هایت را بدهم من را ببخش . خواهرم از اینکه کلی با کمربند کتک ات زده ام و گوشی ات را و حریم خصوصی ات را شکستم شرمنده ام . همسرم از اینکه به زور مجبورت کردم برایم بعد از پنج زایمان باز حامله شوی و پسر بیاوری شرمنده ام . دخترم از اینکه به خاطر خرافات و خورده فرهنگ های غلطی که از قدیم برایم دیکته شده تا ازت متنفر بوده و تو را نان خور اضافه بدانم و نعمت ناز و عشوه دختر را نچشم شرمنده ام . از اینکه برای حفظ دین من تو مجبوری محدود شوی نه چشم من شرمنده ام . خانم رهگذر از این که رد می شوی و هر چیز کثیفی که به دهنم می آید به زبان می آورم تا دقیقه ای به امیال کثیف حیوانی ام که کنترل آن من را از حیوان مجزا می کند پاسخ دهم شرمسارم . از اینکه امنیت تو را سلب کرده ام شرمنده ام . از اینکه گاهی جای "مرد" که حامی ات باشد "نر" می شوم و امنیتت را می شکنم متاسفم . از اینکه حق نداری بعد از ازدواح با من کار کنی شرمسارم . از اینکه باید النگوهایت را بفروشی و خفه بشوی تا بدهم مواد تا کمی آسوده باشم شرمنده ام .از اینکه صبح تا شب باید بشوری و بسابی و میهمان هایم را تر و خشک کنی و سر آخر کتک هم بخوری شرمنده ام . از اینکه گروهی از هم جنسان شما راه را گم کرده اند و زده اند جاده خاکی و با تزریقات و عمل کردن و تبدیل کردن خودشان به کالای یک شبه ارزش تویی که تنها خواسته ات این است کمی به تو احترام قایل شوند پایین آورده اند معذرت می خواهم . از اینکه به جای دقت به درونت تو را مجبور کردم تا ظاهر ات را با عمل های جراحی شبیه به چیزی کنی که نیستی متاسفم . از اینکه به خاطر گروهی ابله و معلوم الحال ارزش تو نیز پایین آمده معذرت می خواهم . از اینکه در جامعه به تو می گوییم ناقص العقل یا ضعیفه شرمنده ام . شرمنده ام از این که گروهی از همجنسان شما با مطرح کردن مسایل احمقانه که زن بالاتر از مرد است غرور مرد را خدشه دار کنند تا شمایی که در نظرت مرد و زن مساوی هستند و همه در یک سطح اند و مخلوق یک خدا در جبهه مقابل قرار بگیری و تو را دشمن خود بداند . شرمنده ام از این همه نامردی . شرمنده ام که تو را بر حسب تن ات قضاوت کردم . شرمنده ام که بیرون فریاد میزنم که زن باید در پوشش آزاد باشد ولی خواهرم را دیشب به خاطر اینکه یک تار مویش بیرون بود آنقدر کتک زدم که بی هوش شده . شرمنده ام که گاهی یادمان می رود شما هم مثل ما بنده یک خدا هستید و دخترهای فاطمه (س) . ببخشید که حتی مادرانتان با اینکه خودشان هم زن هستند ولی برای پسر اهمیت قایل هستند نه برای شما . بابت همه این ها شرمنده ام . بابت تمامی ظلم هایی که حتی ندیده ام و یا امروز یادم رفته بنویسم تا بابت آن دلجویی کنم هم شرمنده ام . بابت اینکه گاهی باید بیشتر تو را می دیده ام ولی ندیده ام و حمایت ات نکرده ام شرمنده ام .

و دعا می کنم که روزی برسد ... همه ما خوشحال باشیم .. و روزی برسد که هیچ زنی .. در هیچ کجای دنیا .. ظلمی متوجه اش نباشد ....


پ.ن : هدف عذرخواهی من ، من نوعی بود . باشد که رستگار شویم

پ.ن: روی صحبتم با بانوان عزیز سرزمینم است که انسان هستند . خود را مساوی مرد می دانند نه بالاتر . کسانی که به تساوی جنسیتی اعتقاد دارند نه برتری جنسیتی . کسانی که تنها انتظاری که دارند حق عادی شان است . کسانی که خودشان را کالای مرد ها نکرده اند ... من با بقیه کاری ندارم .با کسانی که آتش روشن می کنند تا فتنه های شخصی خودشان را به راه بندازند تا راه گم بشود کاری ندارم . روی صحبتم با بانوان سرزمینم است نه "ماده" ها

پ.ن: این پست جدای از بحث های حقوق بشری و سیاسی است و صرفا یک پست احساسی به مناسبت این روز می باشد

پ.ن : نر هایی که با این پست مشکل دارند و قرار هست تهمت بی غیرتی بزنند تنها شعورشان را نشان می دهند . ما همه بنده یک خدا هستیم و همه یکسانیم .. چه زن و چه مرد .. و برتری ما تنها به نیکی کردن و خوب بودن ماست .. نه جنسیت ... یادمان نرود که خودمان هم مادر یا خواهر یا دختر داریم 

خشونت

در ویدیوی مورد بحث نشان داده می شود که یک خانم مسن دست فروشی مشغول داد و بیداد هستند و کلی مردم هم مشغول نظارت و سر تکان دادن و مامور شهرداری هم یک سیلی به آن خانم مسن می زند . همه ما به محض دیدن این ویدیو سریعا آن را به اشتراک گذاشته و زیر آن سه متر و نیم کپشن نوشته ایم که شهردار استعفا دهد مامور اخراج شود کشته شود اعدام شود اصلا رییس جمهور برود مجلس استیضاح شود . ولی یک کداممان عمقی به این قضیه فکر نکرده ایم . همه احساسی برخورد کرده ایم نه فکری. چرا در این کپشن های بسیار طولانی یک نفر صحبتی از خشونت و مشکلات عمیق این ویدیو صحبت نکرد. 

ادامه در..

  ادامه مطلب ...

انرژی منفی

مدتی هست که چیزی فکرم رو مشغول کرده که حتی در گذشته نیز مفصلا پستی در رابطه با آن روی وبلاگ قرار داده ام .ولی به دلم ننشست و احساس کردم کمی بیشتر باید به آن می پرداختم . از این رو می خواهم امروز در مورد این مساله صحبت کنم .

ادامه آن در ادامه مطلب


  ادامه مطلب ...